
در جستجوی معنی
درین دنیای بی معنی چه معنی ها طلب کردم
به شوق دیـــدن آدم . چه عالــم ها وجب کردم
ز بهر درک معنایـش . کمـر بر همتش بستم
به امید وصالش بین .هزاران روز شب کردم
ز بند نفس خود رستم. نهان را در عیان جستم
به صحرایـش دویدم گـه. ز پـا افتاده تب کردم
طلا انگاشتم او را . شکستم کوه ها بهرش
ندیدم گنج پنـهان را کفـایت بر حلب کردم
ز جمع زاهد و شیخی که خود را پاک می داند
نبردم ره بدین معنا . هزار انگشت به لب کردم
به ناگه دیدم عیـــسایی که مصـلوب گناهان ست
به خونش تلخی زهرم . گوارا چون رطب کردم
در میـخـانه بشکستم . کف میـخـانـه را گشـتم
شراب فیض را دیدم به لطف او طرب کردم
شعر از جلیل سپهر
همدان - فروردین
سال 1367
Comments