وقتی پسران یعقوب بعد از سالها به او گفتند پسرت یوسف زنده است یعقوب باور نکرد و حاضر نشد از کلبه احزانش بیرون بیاید " یعقوب حرف ایشانرا باور نکرد " پیدایش 45 : 26
چطور آنها توانستند کسی را که سالها با موضوع مرگ پسرش در کلبه غم و درد بسر برده از زخمهای کهنه آزاد و به باور حیات منتقل کنند؟ آنها دو کار مهم انجام دادند
1- همه سخنان نیکویی که یوسف به آنها گفته بود را به یعقوب گفتند 2-عرابه هاییکه یوسف برای آوردن یعقوب به مصر فرستاده بود را به او نشان دادند . " آنگاه روح یـعقوب زنده شد "
پیدایش 45 : 27 و 28
این رمـز مهم رهایی از تمام زخمهای کهنه و غمهایی ست که سالها در آنها بعنوان مهره سوخته زندگی کرده ایم .
اول : شنیدن صدای خدا تا اعتماد کنیم رویای ما و وعده های خدا برای رسیدن به رویاهایمان زنده است و ما فراموش شده و محکوم به حبس در کلبه احزان افکارمان نیستیم .
دوم : دیدن تدارک خدا نیاز ست با چشمان دلمان تدارک خدا را که برای منتقل کردن ما به قلمرو اقتدار و احترام و جلال بوسیله مسیح فرستاده است را ببینیم .آنگاه روح مان مانند روح یعقوب زنده خواهد شد و از خاکستر ناامیدی برخواهیم خاست. وعده شگفت انگیز خدا اینست که سالهای فنا شده و محصول ملخ خورده ترا بتو برخواهم گردانید . (یوئیل 2 : 25 )
شاید باور کردن این حقیقت سخت باشد . ولی بوسیله ایمان به مسیح تجربه کردن این حقیقت ساده است .
لطفا از کلبه احزان افکارت بیرون بیا .
جلیل سپهر
Comments