خیلی ها بدون اینکه در زندان باشند با تاروپود خاطرات گذشته، و اضطراب و دلهره های تمام نشدنی برای خود قفسی از جنس غم و غصه می سازند و در اسارت زندان نگرانی هایشان بسر برده و در همان زندان خودساخته ذهن شان دیر یا زود صحنه حیات را با تلخ کامی ترک می کنند. در مقابل عده ای هستند که در اسارت زندان و قفسی که شرایط دنیای شرارت به آنها تحمیل کرده زندگی واقعی را تجربه می کنند و در همان محدودیت و محرومیت تحمیل شده حداکثر شادمانی را می آفرینند و با چهره امیدوار و اعتراف مقتدرانه خود به ظلم زندانبان می خندند، مانند این فیل کوچک که از آبشار کوچکی در قفس، شادی بزرگی برای خود به وجود آورده.
این گونه افراد مانند یوسف ها در بازار برده فروشان، دانیال ها جلوی شیرها، پولس ها در سیاه چال فیلیپی، و پطرس ها در زندان هیرودیس هرگز خود را نمی بازند و هرگز نمی گذارند که زندانبان آنها را بشکند و رویای زندگی شان را از آنها بگیرد. آنها باور کرده اند که شادی کردن وسیله نمی خواهد، فقط انگیزه میخواهد. زندگی کردن هم شانس نمی خواهد بلکه شهامت و دلیری میخواهد. هرگاه انگیزه داشته باشی، خودت وسیله را خلق می کنی. هرگاه شهامت روبرو شدن با مشکلاتت را داشته باشی، تو هم مانند پولس در سیاه چال زندان فیلیپی خواهی گفت: “شاد باشید و باز هم می گویم شاد باشید. (فیلیپیان۴:۴) ایامی لبریز از خاطرات پیروزمندانه زندگی کردن و سرشار از تحقق رویاهای شیرین الهی برایتان می طلبم.
جلیل سپهر
コメント