گاهی باید چترت را ببندی و در زیر باران قدم بزنی و بگذاری حسابی خیس شـوی آنقدر که همه غبار نشسته بر سر و رویت شسته شود و از لباسهای اتو کشـیده و زیبایت شرشر آب راه بیفتد و بوی باران بـدهـی.
آنگاه زندگی را بیشتر از چارچوبه های خشک و کلیشه های تکراری، عرف و سنت های دست و پا گیرت تجربه خواهی کرد
همچنین در زیر باران رحمت خدا چتر توکل به مراسم مذهبی و پناه بردن به اعمال شخصی و قالب های دیکته شده ات را ببند، و در حضور خدا بدون ترس از بهم ریختن آرایش زاهدانه ات قدم بزن، آنقدر که در باران رحمتش
حسابی خیس شوی . و همه گرد و غبار غرور و ادعاهایت شسته شود.
آنگاه شیرینی حضور خدا را بیشتر از آنچه در بالای منبرها شنیده ای و لطیف تر از آنچه در شعر شاعران خوانده ای و عاشقانه تر از آنچه نویسندگان توصیف کرده اند و رویایی تر از آنچه در خلسه عـارفـان دیــده ای تجربه خواهی کرد. او باران رحمتش را بر همه عالم بد و خوب میباراند .
لطفا در زیر باران فیض و رحمت خــدا چـتـرت را ببند. بگذار حسابی خیس شوی . بگذار بوی باران بدهی . آنوقت تر و تازه خواهی شد
جلیل سپهر
Comments