علم بهتر است یا ثروت؟
این عبارت، موضوع انشاء ما در دوران ابتدایی تحصیلی بود. دورانی که نه هنوز علم را تجربه کرده بودیم و نه ثروت را و نه حتی معنی و تفاوت آنها را میدانستیم
درکودکی بما آموختند که در مورد چیزهایی نظر بدهیم که نه تجربه کرده ایم و نه اطلاعی داریم. بلکه چیزی بنویسیم که معلم به آن نمره بهتری بدهد و همانی باشیم که دیگران میپسندند
درجوانی آموختیم برای موفقیت بجای تحقیق، تقلید کنیم . بجای مبتکر بودن ، مقلد باشیم، و بدون انتقاد، انقیاد کنیم و بدون درک سوال به آن جواب از قبل دیکته شده بدهیم
درمیانسالی خودمان را نادیده گرفتیم و بخاطر اعتیاد بخود سانسوری تقلید کورکورانه را فضیلت اخلاقی دانسته و تلاش کردیم مابقی عمر را آنطور زیست کنیم که دیگران تاییدمان کنند نه رویاهای دل مان
و در کهنسالی دیگرخودمان دلسوزانه به نسل بعد از خودمان نصیحت کردیم
" خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو "
زندگی روزی شروع میشود که به فاجعه مصیبت بار" چـرخـه تقلید " پایان دهید و باور و رویا هایتان را زندگی کنید تا صحنه حیات را حسرت به دل ترک نکنید و زیر خروارها آرزوی ماسیده در گلو دفن نشوید. زیرا برای زندگی کردن بدنیا آمده ایم نه برای بلعیدن مزه دهان و سلیقه هضم شده دیگران
کلام خدا میگوید
با خبر باشید که کسی شما را فریب ندهد به فلسفه و مکر باطل، بر حسب تقلید مردم و برحسب اصول دنیوی نه برحسب مسیح، ( کولسیان 2 : 8 )
لطفا انشاء هایتان را موافق باور و رویایتان بنویسید . نمره معلم فراموش میشود ولی نمره . باور و رویاهای شما تا آخرین لحظه حیات با شماست و دست از سرتان برنمیدارد
به یقین ابتدای زندگی در پایان چرخه تقلیدست
" خلق را تقلیدشان بر باد داد" ( مولوی )
جلیل سپهر
Comments