دلتنگی یعنی بی تاب شدن برای نبودن شخصی و یا مکانی و یا چیزی که برایمان دوستداشتنی ست و ما از وجودش محرومیم .
آیا ایماندار به خدا هم میتواند دلش تنگ شود ؟ بله
آیا دلتنگ شدن نشانه بی ایمانی و جسمانی بودن نیست ؟ خیر
آیا فقط کسانیکه عزیزی از دست داده اند حق دلتنگ شدن دارد ؟ خیر
آیا اگر مسیحیان از دلتنگی حرف زدند کـفـران نعمت و ناشکری نیست؟ خیر
طبق کلام خدا احساس دلتنگی نشانه بی ایمانی نیست. بلکه یک احساس سالم ست که همه انسانها بطور طبیعی درطول هفته بارها برای چیزی دلـشان تنگ میشود .
مشکل نوع برخورد منفی با دلتنگی ست. مانند رو آوردن به الکل - مواد مخدر - تنهایی و درخود فرورفتن یا برعکس خود را به روابط فاسد سپردن .
سه کلید برخورد مثبت با دلتنگی :
کلید اول: صبر و امید .
بعضی دلتنگی ها بخاطر دوری از عزیزانست و صبر و تحمل میخواهد تا در زمانی مناسب با دیدنشان دلتنگی بر طرف شود.
کلید دوم : فراموش کردن .
بعضی دلتنگی ها را باید فراموش کرد چون برای دوستی و یا همسری ست که حالا خیانتکار حرفه ای شـده مانند سگ گله ای که قبلا هـمدم و مونس چوپان بوده و حالا به گوسفند دریـدن عادت کرده و مزه گوشت گوسفند لای دندانش ست
کلید سـوم : پذیرفتن
بعضی دلتنگی ها پذیرفتن میخواهد مانند از دست دادن عزیزی و یا چیزی که فوت کرده و یا از بین رفته و دیگرهرگز برنخواهد گشت.
البته که ساده نیست بلکه درد و اشک و ناله دارد ولی غیرممکن نیست . بعضی درد ها مانند درد زایمان و درد دنــده ای که شکسته است و نمیتوانند آنرا گچ بگیرند اجتناب ناپذیرست .
باید نوع دلتنگی هایمان و ثمرات ادامه دادنش را بشناسیم تا بتوانیم تا حد ممکن درست ترین تصمیم و مناسب ترین برخورد را داشته باشیم .