top of page
Search
روزي ﻣﻬﻨﺪسي ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ بالا میخواست ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮ ها ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧد هرچه ﺻﺪﺍ زِد جوابي نشنيد . كارگر آنقدر مشغول کار بود که ﻣﺘﻮﺟﻪ صدای او ﻧﻤﯿشد
ﻣﻬﻨﺪﺱ ۱۰ ﺩﻻﺭ انداخت ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ به ﺑﺎﻻ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨد.ﮐﺎﺭﮔﺮ ۱۰ ﺩﻻﺭ ﺭا بر داشت در جيبش گذاشت ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ به ﺑﺎﻻ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨد و ﺑﻪ ﮐﺎﺭش ادامه داد. ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ۵۰ ﺩﻻﺭ انداخت و كارگر دوباره گذاشت در جيبش بدون اينكه به بالا نگاه كند.
bottom of page
Comments