قـدیما پشت بوما خیلی بلند نبود از لب حوض یه بال زدن بود تا لب بوم ، آسمونشم اون روزا خیلی تمیز بود صاف صاف مثل دل آدمای بی شیله پیله . خداییش میتونستی تا تــه آسمونو ببینی .
از لونه که در میومدی یکراست پر میکشیدی تو هوا نفس میگرفتی شیش تا چرخ میزدی اشتهات وا میشد میشستی لب بوم .
آخ هی. یه زاغ دم سفید داشتیم کارش حرف نداشت ، دور که ور میداشت همه چشمها دنبالش بود. اوج میگرفت میرفت تو آسمون . اونوقت صاحبمون دلـش شور میوفتاد واسش. طوقی رو مینداخت دنبالش میرفت هر جا بود میاوردش . خیلی باهم جور بودن یعنی تا آخرشم با هم موندن خداییش هیچ کفتری نتونست بین شون جدایی بندازه . آخه اونوقتا عشـقا عشق بود.عاشق شدن مرام و حرمت داشت . پای عشقشون یه عمر میایستادن و با کفتر غریبه نمیپریدن و نمیرفتن. میدونی چی میگم ؟
یادش بخیرجمعه ها . لب دیوار پشت بوم میشستیم کف حیاط رو نگاه میکریم. یه حوض کوچیک پر ماهی قرمز بود .دو تا باغچه کوچیک پر از گل رز با چند تا گل یـاس بغل دیوار ، زن صاحبخونه یه قالیچه پهن میکرد کنار آفتاب دوتا انار میداد دست بچه ها ش خودش هم خونه رو تمیز کاری میکرد. صاحبمونم به موتورگازی ش ور میرفت رادیوش هم روشن بود برنامه " صبح جمعه با شما " ازش پخش میشد. علی تابش ومنوچهرنوزی وکلی آدمای با حال وبا استعداد توش بودن که سرشون به تنشون میارزید و سفارشی و توصیه ای نبودن . خداییش عالمی داشتیم واسه خودمون .
نمیدونم چی شد یه مرتبه ؟ رقیبای نامرد روزگار چند تا گربه غریبه انداختن تو محله مون همه کفترا رو لت و پار کردن . یه شب که صابخونه یادش رفته بود در لونه رو قفل کنه گربه های غریبه زدند به لونه طوقی بیچاره و جوجه هاشو پرپر کردن . زاغ دم سفید اومد ازشون دفاع کنه جگرشومثل کرباس جردادند .اهل رحم و مروت نبودند . جنس شون خیلی نااهل بود . قیامتی بپا کردن اون شب . همه خودمونو به در و دیوار میزدیم . مجبورشدیم شبانه لونه و خونه و پشت بوم و محله رو ترک کنیم .
حالا اومدیم فرنگ توی غربت. نه حیاطی نه حوضی نه باغچه ای نه لب بومی تا چشمت کار میکنه ساختمونه و آسمونخراشه و ماشینه و آدمایی که پشت فرمون ماشین صبحونه میخورن ، آرایش میکنند ، تلفنی معامله میکنند و تکس میدن ، دعوا میکنن. حساب کتابا شونو حل میکنن ، فال مخصوص و قرعه کشی لاتاری رو از رادیو گوش میکنند . بعد که میبینن ترافیک نیم متر هم جلو نرفته دهنشونو وا میکنند روح اموات راننده های جلویی رو توی گور میلرزونند
راستش همه دنیا دیگه عوضی شده . اینجام مثل محله خودمون دیگه سگ صاحبشو نمیشناسه چه برسه به کفترایی که اگه صد سال هم بمونند بازم بهشون میگن کفترغـریبه . خداییش خیلی هم بی راه نمیگن ، آخـه کفتری که از لب بوم خونه خودش رونده بشه دیگه لب هیچ بومی جلـد نمیشه. میدونی چی میگم ؟
راستی چی شد اون خونه ؟ چی شد اون لونه ؟ کفتراش کجان ؟ خدا میدونه .
جلیل سپهر
Comments