تمامی سر بیمار است و تمامی دل مریض. اشعیاء ۱ : ۵
وقتی معده شخصی آنقدر زخم باشد که کوچکترین خوراکی را نپذیرد، هیچ اسیدی ترشح نکند، و نتواند هیچ گونه خوردنی و آشامیدنی را هضم کند، آن وقت نان کپک زده، غـذای گربه، پس مانده غـذاهای مشتریان رستوران، و خوراکهای فاسد و متعفن شده برایش هیچ فرقی بـا بهترین و سالمترین غذاها ندارد. حتی اگر این غذاها شیشلیک شاندیز، شله قلمکار مشهد، کباب سرداشی همدان، بریانی اصفهان، اکبر جوجه هـراز، آش رشته سرپل تجریش، قلیه ماهی بوشهر، باقلا قاتوق رشت، بره کباب مهاباد، انواع شیرینی های ساق عروس اصفهان، نقل بیدمشک ارومیه، باقلوا و قطاب و پشمک یزد، نان برنجی کرمانشاه، سوهان قم، قوت توی کرمان، کلوچه لاهیجان، و نون خامه ای میدان بیست و چهار اسفند تهران باشد. زیرا نه تنها هیچ یک از آنها را نمی تواند بخورد و هضم کند، بلکه به خونریزی هم می افتد. دل مبتلا به زخم معده شفا میخواهد نه غذا . بنابراین بیفایده است که از برتری خوراکی هایی تعریف کنیم که هیچ وقت قادر به خوردنشان نیستیم.
کلام خدا می فرماید: “همه گناه کرده و همه از جلال خدا قاصـر می باشند.” واقعیت این است که معده تفکرات، خصوصیات و شخصیت همه ما انسان ها بنوعی مریض است و نیاز به شفا و تبدیل درونی دارد و نه به قرص و شربت تسکین دهنده.
این تبدیل تنها به وسیله دست های نجاتدهنده ای ممکن است که توانسته نه فقط مریض را شفا بدهد بلکه مــرده را دوباره زنده کند و بگوید حالا بیا باهم شام بخوریم. مسیح در مکاشفه ۳: ۲۰ می فرماید: “اینک بر در قلبت ایستاده میکـوبـم اگر قلبت را باز کنی داخل شده و با هم شـام خواهیم خورد.”
جلیل سپهر
コメント