top of page

چهار قـدم اصلی زندگی




مهم نیست در چه تاریخی به دنیا آمده ایم

مهم این است که در چه تاریخی به خود آمده ایم

نمیدانیم پسر گمشده ( فصل پانزده انجیل لوقا ) چند ساله بود که از خانه رفت و کی برگشت ؟ ولی تاریخ تولد واقعی اوزمانی آغازشد که بعد ازسالها شکست وبطالت و آوارگی و درماندگی

آخــر بــه خــود آمــد

او بدین وسیله صحنه های تلخ و روزهای بی ثمر و شرایط بدون حرکتش را تغییر داد و از کلبه احزان زنده بودن به قله رفیع زندگی کردن رسید.

امروز ما در هرشرایطی که داریم میتوانیم بوسیله برداشتن چهار قدم صحنه های تلخ "زنده بودن" را به صحنه های شیرین" زندگی کردن" تبدیل کنیم .

قـــدم اول : بخود آمدن ( شرایط را درک کردن)

قــدم دوم : پیروزی را به تصویر کشیدن ( در خانه پدرم نان فراوانست )

قدم ســوم : بطرف تغییر حرکت کردن ( برخاسته به راه افتاد )

قدم چهارم : پذیرفتن مسئولیت اشتباهات ( اعتراف کرد اشتباه کردم )

" پسر گمشده آخر به خود آمده، گفت، چقدر از کارگران پدرم نان فراوان دارند و من اینجا از گرسنگی هلاک می‌شوم برخاسته بطرف پدرم میروم و میگویم ای پدر به آسمان و به حضور تو گناه کرده‌ام، " ( لوقا 15 : 17 - 18 )

نکته مهم

بخود آمدن بدون رویا داشتن باعث تاسف خوردن است

رویا داشتن بدون عمل کردن باعث سرخوردگی و ناامیدی ست

و عمل کردن بدون پذیرفتن مسئولیت هم باعث غرور مذهبی میشود

شما لایق زندگی کردن در تولد تازه هستید. لطفا از برداشتن این چهار قدم دریغ نکنید

پدرآسمانی ما منتظر بخود آمدن من و شماست

جلیل سپهر


Comments


bottom of page