top of page

عشق بیماری خاصی ست




روز عشق بر همه عاشقان مبارک باد

من بیمار عشق هستم

( غزل عزلها 5 : 8 )

عشق بیماری خاصی ست که وقتی مبتلایش شدی تنها درمانش فنا شدن ست. همانند شمع و پروانه ای که در رقصی عاشقانه با هم میسوزند و با سکوتی بی ادعا به آرامی در هم حل میشوند و سپیده صبح فردای بزم شان دیگر نه پروانه ای ست و نه شمعی زیرا خود را ترک کرده بهم پیوسته و در هم یکتن شده اند

( پیدایش 2 : 24 )

از بزم شمع و پروانه تنها جویبار ماسیده ای بجای می ماند که دیگر نمیتوان خاکستر پروانه را از قطره های ذوب شده شمع جدا کرد. اینست مفهوم " وصال عشق ". عشقی که اگر معشوق را درکش کنی و یا ترکش کنی دیگر فرقی نمیکند. زخم عشق ابدی و دردش جاودانه با تو میماند

 زیرا هیچ عاشقی آن آدم سابق نیست و دیگر به آنچه بود برنمیگردد 

من در وصال شمع و پروانه رمز " خلقت تازه " را دیدم و آموختم که

چرا خدا محبت است و صلیب دارد نه شمشیر ؟

چرا خدا به تسخیر دلها مینگرد و نه تسخیر سرزمین ها ؟

چرا خدا میخواهد او را با تمام دل محبت کنیم و نه با اجرای مراسم ؟

چرا کلمه خدای محبت در جسم عیسی مسیح عاشقانه به میان ما آمد؟

چرا خدا بهترین و یگانه ترینش را داد تا بر صلیب عشق حقیقی بسوزد ؟

و آموختم چرا من باید خود را انکار کرده صلیب خود را برداشته و در مسلخ عشق به دور شمع وجودش بگردم تا درخویشتن کهنه ام بمیرم و با خویشتن تازه اش برخیزم و از دیار زاهد بلهوس بهشت طلب و مرید جهنم گریزجدا گشته در قلمرو عشقی بی خواهش و بی واهمه قدم بگذارم که در آن عاشقان حقیقی . معشوق حقیقی را به روح و راستی میستایند

( یوحنا 4 : 24 )

پولس تمام جلوه گری های عاشقانه " تولد تازه " را با ترکیب دو جمله کوتاه خلاصه و تفسیر کرد و گفت خلقت تازه یعنی 

" مسیح در من " ( دوم قرنتیان 1 : 5 )

" من در مسیح " ( افسسیان 2 : 6 )

ولنتاین بر همه عاشقانی که مانند کلیسای حقیقی بعنوان عروس با عیسی مسیح بعنوان داماد آسمانی در هم یکتن شده اند

مبارک باد .

جلیل سپهر


bottom of page